غافل ز دل شکسته بودیم شکستیم
اندر پی دل بنفشه بودیم شکستیم
مردیم در این غمکده بی سر و سامان
در پای بهار دل نشسته بودیم شکستیم
روشن شده باز شمع شوقم
در ناز و نیاز رفته بودیم شکستیم
خوش بود بهار و مطرب و می
مستانه به انتظار خسته بودیم شکستیم
در نور رخ وجود مهتاب
گیسوی نگار بسته بودیم شکستیم
شوق لب یک نگار سر مست
در دل که خمار گشته بودیم شکستیم
یارب تو و آن لطف نگاهش
وصلی برسان، گسسته بودیم شکستیم
کلمات کلیدی: