سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، حرز (نگهدارنده) است . [امام علی علیه السلام]
راه دل

 از خوبی ها سخن بگو


آفرین    آفرین   آفرین     آفرین


لذت هایت را به زبا ن بیاور مغزت هوشیارانه آن را دریافت می کند وبه کار می برد .
نتیجه تحقیقات پرفسور سمیعی: ساختار کوچک هیپوتالاموس در مغز ماده ی آزاد کننده ی هو...رمونی را ترشح می کند به نام کورتیکوتروفین ...این ماده به همراه هورمونش وظیفه ی تامین انرژی لاز م بدن برای مقابله با استرس و شرایط بحران اضطراب  را دارد ... در واقع همان چیزی ست که به بدن کمک می کند بتواند مدیریت هیجان داشته باشد...اما عمر این ماده فقط یک سال است و گاهی به صورت خودکار درمغز ترشح می شود . پروفسور سمیعی تحقیقاتی انجام داد برای دانستن این مطلب که چه چیزهایی باعث ترشح بیشتر این ماده در برخی افراد و یا قطع و تاخیر ترشح درفرد دیگر می شود ...نتیجه تحقیقات چندی پیش در سایت پروفسور سمیعی منتشر شد . . نتیجه ی تحقیقات برای علم روانشناسی بینظیربود و بسیار جالب :

 1.وقتی شما از منظره ای یا دیدن چیزی لذت می برید و از آن به صورت کلامی تعریف م کنید و اهل به به و چه چه کردن هستید میزان ترشح این ماده در مغز افزایش می یابد .

 2.وقتی شما یک پارچه ، گلبرگ گل یا چیزی لطیف را لمس می کنید و احساس خوشایندی دارید میزان ترشح این ماده در مغز افزایش می یابد ...


وقتی شما دست می زنید یا همان به اصطلاح کف می زنید حتی وقتی دریک کنفرانس حضور دارید و یا در یک مهمانی و حتی به مدت زمانی کوتاه میزان ترشح این ماده را در مغز افزایش می دهید ... پس درود بر آنها که از هر چیز لذت بخش که می بینند و حس می کنند تعریف می کنند ! درود بر آنها که عادت دارند چشم هایشان را پر کنند از زیبایی های بی نظیر طبیعت ! درود بر آنها که وقتی قرار است کف بزنند به افتخار کسی بی رمق و رفع تکلیف این کار را نمی کنند! چقدر خوب که بدانیم رفتار ما و لذت های ما چه بصری و چه لمسی باعث می شود بدن در کنترل هیجانات و استرس های روزهای بعد ذخیره های مفیدی اندوخته کند ....و باعث ترشح بیشتر ماده های موثر مغز در آرامشمان شود .... پس یادت باشد : لذت هایت را به زبا ن بیاور مغزت هوشیارانه آن را دریافت می کند و به کار می برد.

آفرین   گل تقدیم شما   آفرین   گل تقدیم شما   آفرین   گل تقدیم شما   آفرین



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مشتاق مهجور 93/2/13:: 8:28 صبح     |     () نظر

 

 

 

مشکوکم

مشکوکم

تقدیر، تدبیر توست . . .

بیندیش

تصمیمی بگیر

راهی انتخاب کن

خداوند آماده یاری توست . . .

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مشتاق مهجور 93/1/16:: 3:25 عصر     |     () نظر

Birds_bird_2_prv.gif

 

باران و گل و بهار تقدیم شما

صد باده زدست یار تقدیم شما

الطاف خدای فاطمه (س) هر لحظه

با شادی و عشق یار تقدیم شما

آفرین  آفرین  آفرین  آفرین

نمایش تصویر در وضیعت عادی  نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مشتاق مهجور 93/1/4:: 11:44 صبح     |     () نظر

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مشتاق مهجور 91/12/29:: 1:40 عصر     |     () نظر

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مشتاق مهجور 91/8/29:: 5:54 عصر     |     () نظر




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.net




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org









کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مشتاق مهجور 91/7/10:: 7:14 عصر     |     () نظر

آورده‌اند که شیخ جنید بغدادی، به عزم سیر، از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او.

شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند: او مردی دیوانه است.
گفت: او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند.
شیخ پیش او رفت و سلام کرد.
بهلول جواب سلام او را داد و پرسید: چه کسی هستی؟
عرض کرد: منم شیخ جنید بغدادی.
فرمود: تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می‌کنی؟
عرض کرد: آری..

بهلول فرمود: طعام چگونه میخوری؟
عرض کرد: اول «بسم‌الله» می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم،
به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌کنم
و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه که می‌خورم
«بسم‌الله» می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم.
بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود: تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی؟
در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی. سپس به راه خود رفت.
مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است.
خندید و گفت: سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید.
بهلول پرسید: چه کسی هستی؟
جواب داد: شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمی‌داند.
بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را می‌دانی؟
عرض کرد: آری. سخن به قدر می‌گویم و بی‌حساب نمی‌گویم و به قدر فهم مستمعان می‌گویم
و خلق را به خدا و رسول دعوت می‌کنم و چندان سخن نمی‌گویم که مردم از من ملول شوند
و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت می‌کنم.
پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت بیان کرد.
بهلول گفت: گذشته از طعام خوردن، سخن گفتن را هم نمی‌دانی. سپس برخاست و برفت.
مریدان گفتند: یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟
جنید گفت: مرا با او کار است، شما نمی‌دانید.

باز به دنبال او رفت تا به او رسید.
بهلول گفت از من چه می‌خواهی؟
تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می‌دانی؟
عرض کرد: آری. چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم،
پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (علیه‌السلام) رسیده بود بیان کرد.
بهلول گفت: فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی.
خواست برخیزد که جنید دامنش را بگرفت و گفت: ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو قربه‌الی‌الله مرا بیاموز.
بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم.
بدان که اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید
و اگر حرام را صد از اینگونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود.
جنید گفت: جزاک الله خیراً!
و ادامه داد: در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد
وگرنه هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد.
و در خواب کردن این‌ها که گفتی همه فرع است؛

اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد هیچ بشری[دوست، همسر، فرزند، والدین، همکار، ....] نباشد


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مشتاق مهجور 90/10/15:: 9:47 صبح     |     () نظر

 اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛

احساساتتان را بیان کنید.
هیجانات و احساساتی که سرکوب یا
پنهان شده باشند به بیماری‌هایی
نظیر ورم معده، زخم معده، کمر درد
و درد ستون فقرات منجر می‌شوند.
سرکوبی احساسات به مرور زمان حتی
می‌تواند به سرطان هم بیانجامد.
در آن زمان است که ما به سراغ یک
محرم می‌رویم و رازها و خطاهای
خود را با او در میان می‌گذاریم!
گفتگو، صحبت کردن، کلمات وسیله درمانی قدرتمندی هستند.
 
 
اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛
تصمیم‌گیری کنید.
افراد دو دل و مردد دچار دلهره و
اضطراب هستند. دو دلی و بی‌تصمیمی
باعث می‌شود که مشکلات و
نگرانی‌ها روی هم انباشته شوند.
تاریخ انسان بر اساس
تصمیم‌گیری‌ها ساخته شده است.
تصمیم‌گیری دقیقاً به معنی
چشم‌پوشی آگاهانه از بعضی مزایا و
ارزش‌ها برای به دست آوردن بعضی دیگر است.
افراد مردد در معرض بیماری‌های
معدی، دردهای عصبی و مشکلات پوستی
قرار دارند.
 
 
اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛

به دنبال راه حل‌ها باشید.
افراد منفی، مشکلات را بزرگ
می‌کنند و راه حل‌ها را
نمی‌یابند. آن‌ها غم و غصه، شایعه
و بدبینی را ترجیح می‌دهند.
روشن کردن یک کبریت بهتر از تاسف
خوردن از تاریکی است. زنبور، موجود
کوچکی است اما یکی از شیرین‌ترین
چیزهای جهان را تولید می‌کند.
ما همانی هستیم که می‌اندیشیم.
افکار منفی باعث تولید انرژی منفی
می‌شوند که آن‌ها نیز به نوبه خود
تبدیل به بیماری می‌گردند.
 
 اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛
در زندگی اهل تظاهر نباشید.
کسی که واقعیت را پنهان نگاه
می‌دارد، تظاهر می‌کند و همیشه
می‌خواهد راحت و خوب و کامل به نظر
دیگران برسد، در واقع بار سنگینی
را بر دوش خود قرار می‌دهد.
مثل یک مجسمه برنزی با پایه‌های
گِلی. هیچ چیز برای سلامتی بدتر از
نقاب به چهره داشتن و زندگی کردن
با تظاهر نیست.
این گونه افراد زرق و برق زیاد و
ریشه و مایه اندکی دارند و مقصد
آن‌ها داروخانه، بیمارستان و درد است.
اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛
واقعیت‌ها را بپذیرید.
سرباز زدن از پذیرش واقعیت‌ها و
عدم اتکاء به نفس، ما را از خودمان
بیگانه می‌سازد. هسته اصلی یک
زندگی سالم، یکی بودن و رو راست
بودن با خود است.
کسانی که این را نمی‌پذیرند،
حسود، مقلد، مخرب و رقابت طلب
می‌شوند. پذیرفتن انتقادها، کاری
عاقلانه و ابزار درمانی خوبی است.
 
 
اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛
اعتماد کنید.
کسانی که به دیگران اعتماد ندارند
نمی‌توانند ارتباط خوبی با
دیگران برقرار کنند و نمی‌توانند
رابطه پایدار و عمیقی با دیگران به
وجود آورند.
آن‌ها معنی دوستی واقعی را درک
نمی‌کنند. بی‌اعتمادی باعث کاهش
ایمان فرد ی‌گردد

 

 .

 دکتر دراتسیو وارلا


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مشتاق مهجور 90/9/19:: 10:30 صبح     |     () نظر

 

 

www.sohagroup.com

1- به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد... به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد... و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد...

 

2 - هوس بازان کسی راکه زیبا می بینند دوست دارند... اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند...

 www.sohagroup.com

3- وقتی در زندگی به یک در بزرگ رسیدی نترس و نا امید نشو... چون اگه قرار بود در باز نشود جای آن دیوار می گذاشتند...

 

4- آنچه که هستی، هدیه خداوند است و آنچه که خواهی شد، هدیه تو به خداوند پس بی نظیر باش . . .

www.sohagroup.com

 

 

5- شریف ترین دل ها دلی است که اندیشه آزار دیگران در آن نباشد...

 

www.sohagroup.com

6- بدبختی تنها در باغچه ای که خودت کاشته ای می روید...

 

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

7- وقتی زندگی برایت خیلی سخت شد به یاد بیاور که دریای آرام، ناخدای قهرمان نمی سازد. ..

 

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

8- هر اندیشه ی شایسته ای، به چهره انسان زیبائی می بخشد...

 

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

9- قابل اعتماد بودن ارزشمند تر از دوست داشتنی بودن است. ..

 

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

10- نگو: شب شده است. .. : بگو صبح در راه است





به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

. . .


 

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مشتاق مهجور 90/8/5:: 9:13 صبح     |     () نظر

دوست من سلام                                           

زندگی آغاز یک پایان است

 هر پایانی در آغازش نهفته است و هر آغازی نوید پایان است . . .

آنچه آغاز شدنی است پایان یافتنی است و آنچه پایان نمی یابد هرگز آغاز نمی گردد . . .

دوستی آغاز عشق است و عشق پایان دوستی، آتشی که بیشتر شعله میکشد زودتر خاموش میگردد

 و محبتی که زود غلیان میکند، سریعتر سرد میگردد.

آگاه باشید که : نه تو می مانی و نه من و نه هیچیک از مردم این آبادی . . .

درک خلق پایان در آغاز، نشانه توانایی رهایی و عدم وابستگی است و این راز بزرگ هستی است

 که چه اندک مردمان درک میکنند و چه اندک تر می پذیرند و چه اندک ترتر به استقبال آن می روند . . .

آنکه مانند عشقش ابدی و ازلی است، عشق مطلق است و باقی همه سراب ها و سایه های ناپایدار اویند.

 اوست که می ماند و می تابد و می ورزد و بدون پایان است و همیشه آغاز . . .

از دست دادن در بدست آوردن نهفته است، جدایی در وصال آرمیده و مرگ در تولد نهفته است . . .

آنچه میماند اوست و آنچه از اوست و آنچه برای اوست . . .

خود را برهان، پرهایت را بگشا، به اوج بیندیش و چشم بر آسمان دوز . . .

در کم خواستن و اندک دلبستن و به حقیران وابسته شدن، نشانه های عروج اندک اند.

دیگران همه معلم تواند، نه دوست تو و نه دشمن تو. به معلم هایت بیندیش که ماندند و تو رفتی،

به این تعلق های عزیز و حضیض پایبند مشو. یادت باشد عشق واقعی ظاهری شبیه به بی تفاوتی دارد.

عاشق باش، اما وارسته، وارسته باش اما عاشق . . .

باور داشته باش خوبی ورای زمان و مکان و شما و دیگران می درخشد و می تابد و ماندگار است . . .

 

همواره بدرخشید و بتابید

          

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مشتاق مهجور 90/5/29:: 11:0 صبح     |     () نظر
   1   2   3   4   5   >>   >