باز یارم مهربانی میکند
طلب عشق و جوانی میکند
باز هم چشمش شرار انگیز گشت
با من دل داده بازی میکند
باز هم همچون گلان و بلبلان
ناز و غمزه تا که دانی میکند
باز هم تیر از کمان ابرویش
قلب من را سیبل، دانی میکند!
باز هم لعل لب چون غنچهاش
فکرها را سخت طوفانی میکند
باز هم با آن صدای دل فریب
در جهان من خدایی میکند
باز هم از ناوک مژگان او
تیرها سویم روانی میکند
باز هم آن قلب همچون شیشهاش
میل وصل و مهربانی میکند
باز هم برقی زند چشمان او
چشم دل را شب چراغانی میکند
باز هم من ماندهام حیران که او
هر دمی میلی که دانی! میکند
باز هم دست دعا افشاندهام
که این پریوش میل سامانی میکند
کلمات کلیدی: